در پساپرده افکارم

[منزل راه نشین] ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ...

در پساپرده افکارم

[منزل راه نشین] ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ...

در پساپرده افکارم

زندگی
فهم نفهمیدن هاست ...

پیام های کوتاه
من از تو مینویسم و این کیمیا کم است...

رفیق من، سنگ صبور غم هام...

پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۲ ق.ظ

اگر غمی روی سینه ام سنگینی میکند، همیشه تو محل اصابت اولین ترکش هایش هستی، میدانم! میدانم که تو لایقِ به دوش کشیدن غم هایی که خودت در آن هیچ نقشی نداری نیستی‌،میدانم!  میدانم که اینها حق تو نیست.

من اینها را میدانم و باز معذورم از تنهایی به دوش کشیدنشان. تو مگر نمیگفتی شانه های من ظریف و کوچک است؟ تو مگر نیامده بودی بارِ گرانِ شانه های نحیف من را برایم حمل کنی؟ تو حتی کیف دستی ام را از شانه ام میگیری که خسته نشود! 

اگر غمی روی سینه ام سنگینی میکند، شریک به دوش کشیدنش نمیشوی؟ من برای این روزها، روی شانه های محکم و مردانه ی تو حساب کرده ام سنگ صبور... 

 

برچسب:  رفیق من سنگ صبور غم هام ، به دیدنم بیا که خیلی تنهام

  • نویسنده: راه نشین

نظرات (۲)

  • یاسمن مجیدی
  • آره نیلوفر. این چند وقت هربار دیدم پست گذاشتی اوندم اینجا و خوندم

    پاسخ:
    ممنون عزیزدلم

  • یاسمن مجیدی
  • چقدر خوشحالم که یه مدته دوباره داری پست میذاری

    پاسخ:
    وای یاسمن...
    تو میخونی؟
    اینجا انقدر سوت و کور شده که فکر کروم فقط خودمم
    هیج جا برام وبلاگ نمیشه
    چقدر خوشحالم که مث قدیم منو میخونی...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">