در پساپرده افکارم

[منزل راه نشین] ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ...

در پساپرده افکارم

[منزل راه نشین] ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ...

در پساپرده افکارم

زندگی
فهم نفهمیدن هاست ...

پیام های کوتاه
من از تو مینویسم و این کیمیا کم است...

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

این فایل ها را، هی ببند و باز کن! هی به عکسش خیره شو. هی نگاهش کن... هی پیام های قبلی اش را ساعتی ده بار بخوان!  هی به این فکر کن که کجاست، در چه حال است، چه میکند!

اینها همه، جای نبودنش را می گیرد؟

این دلشوره ی مزاحم ساکت می شود با این کارها؟!

+ من متلاطمم از نبودنت جانا... هرگز بدون اطلاع قبلی جایی نرو که آن صدای خشکِ بی احساس، از پشت خطوط تنها سیم های ارتباطمان، به بی رحمانه ترین شکل ممکن بگوید: مشترک مورد نظرت در دسترس نیست که نیست!...

میخواهی در دسترس نباشی نباش خوبِ من. امّا، خواهشا دور از من که هستی، بدون اطلاع قبلی مشترک مورد نظرِ خارج از دسترس نشو...

میدانی که من رسماً به همیشه بودنت بد عادت شده ام؟

  • نویسنده: راه نشین