در پساپرده افکارم

[منزل راه نشین] ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ...

در پساپرده افکارم

[منزل راه نشین] ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ...

در پساپرده افکارم

زندگی
فهم نفهمیدن هاست ...

پیام های کوتاه
من از تو مینویسم و این کیمیا کم است...

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

 

پستهای وب قبلی را که نگاه میکردم، یادم آمد چقدر حرفهایی داشتم که خوردمشان... چه نوشته هایی که همانطور در حالت چرکنویس باقی ماند و هیچگاه روی صفحه نیامد... داشتم خودم را مرور میکردم و احوالی را که رغبت من را برای نوشتن کمتر میکرد را...

هنوز هم همانم. با اینکه دفتر یادداشتم را نو کرده ام. ممکن است دیر به دیر بنویسم. و مدتها حرف هایم را بخورم. اما اینجا باید باشد. وبلاگ باید باشد. برای حرفهای طولانی و مهم تری که گاهی گفتنشان خیلی لازم است...

نه اینستاگرام و نه هیچ جای دیگری صفا و آرامش وبلاگ نویسی را ندارد. به قول اهل دلی، حکایت وبلاگ و شبکه های نوظهور اجتماعی، حکایت خانه های کاهگلی قدیمی با حوض فیروزه و گلدان های شمعدانی و فرش قرمز دستبافت کهنه است ، در تقابل با خانه های فول امکانات لوکس جدید!  حال و هوا و صفای این کجا و آن کجا...  کاش وبلاگ نویسی دوباره جان بگیرد.. کاش تمام رفته ها به وبهایشان برگردند...

 

+ چقدر حرف دارم برای نزدن...

 

 

برچسب: رونق گرفت ، از غم تو زندگانیم...

  • نویسنده: راه نشین