خدای من، خیلی وقت بود که اینجا برایت ننوشته بودم! یکهو دلم خواست اینها را اینجا بنویسم و تو بیایی بخوانی و اگر خواستی، به طریقی برایم جوابی بفرستی...
خدای قشنگم خودت میدانی که چقدر یقین دارم به حکیم بودنت و اینکه بارها و بارها در زندگی ۲۶ ساله ام، بهم ثابث کرده ای که پشت هر مسئله ای که دلیلش را نمیدانم، آنچنان حکمت بزرگ و عجیبی گذاشته ای که قلبم لبریز شود از تحیّر!
بارها و بارها در گلوگاه های حساس زندگی ام دست پر لطف و نجات دهنده ات را حس کرده ام که مهربانانه به سَمتِ بهتر، هولم داده ای... و این تجربه ها جایی برای شک و تردید در فکر به سرنوشتِ باقی امور پیش رویم، برایم باقی نگذاشته! میخواستم پرونده ی غصه خوردن برای نزدیک شدن به چهارسالگی دوران عقدمان، مشکل مسکن ، اوضاع عجیب بازار و به بن بست خوردن های مکررمان را برای همیشه ببندم و پرونده را مثل همیشه با خیال اسوده بسپارم به تو که وکیل پایه یک این دنیایی، و آنگاه دیگر بدون هیچ گله و شکایتی ، با لبخند و دلِ خوش منتظر بمانم که تو مثل همیشه، در تاپ ترین موقعیت و زمانی که مصلحت میدانی، گره را از کارمان باز کنی...
میخواستم بگویم که میدانم این خواست توست و میدانم که خودت شرایط تحملش را به بهترین شکل در من و همسرم و اطرافیانمان، قرار داده ای که این را برایمان خواسته ای... خواستم بگویم خوب میفهمم که بجای گله از این دوران عقد طولانی، باید ثانیه به ثانیه شکرگزار باشم از صبر، عشق و مودتی که بین ما قرار داده ای که باعث شده این سالها، برایمان سخت، تکراری و طاقت فرسا نشود!
پس هزاران بار شاکرم از نعمت های فوق العاده ات و مث همیشه رتق و فتق امورم را به دستت میسپارم و راضیم به آنچه که تو برایمان می پسندی... و بی نهایت به تو اعتماد دارم که همواره برایم بهترین چیزها را پسندیدی.
میخواستم بگویم خیلی خیلی دوستت دارم خدای زیبای من و از اینکه حضور و لبخندت را در زندگی ام حس میکنم، شادم و شاکرم... +
راستی ممنون بخاطر آیه ای که به آن دلم را گرم کردی...
* تَبَارَکَ الَّذِى إِن شَآءَ جَعَلَ لَکَ خَیْراً مِّن ذَلِکَ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ وَیَجْعَل لَّکَ قُصُوراً / مبارک است خدایى که اگر اراده کند، بهتر از آنچه آنها توقّع دارند، براى تو قرار میدهد، باغهایى که از زیر درختان آن نهرها جریان دارد و قصرهایى را براى تو قرار مى دهد...* ( آیه ۱۰ سوره فرقان)