تقدیم به مرد، عاشق، فداکار، صبور و قدرتمند زندگی ام...
- یکسال از زندگی متاهلانه ی خود را چگونه گذراندید؟
دلم میخواهد خیلی روان و راحت از زیبایی های این یکسال بنویسم. بی هیچ نیت و قصد خاصی، الاّ خوشحال کردن صاحب قلب مهربانی که یکسال از عمرش را برای خوشحال و راضی نگه داشتن من تلاش کرد.
روز 30 امِ تیرماهِ هر سال برایم مقدس است. مقدس به اندازه ی همان آیات معجزه گونه ای که پرده های تیره ی غریبگی را از میان ما برداشت و تو را، آیینه ی وجودم قرار داد. آیینه ای که در آن خودم را پیدا کردم و انعکاسی از محبت خدا را در آن دیدم.
از اینکه یکسال در قلب مهربانت ، پناه زیستن به من دادی و عاشقانه مراقبتم کردی، از تو ممنونم... و البته که میخواهم فقط ممنون و سپاسگذار نباشم بلکه مثل تو، پناه محکمی باشم برای روزهای خستگی و درماندگی ات. و تمام خوبی هایی که از خودت یادگرفته ام را، نثار روح بزرگ و با سخاوتت کنم.
یادم نمی رود که جایی خواندم: معادله ی عشق ساده است. آنکه دوستش داریم را خوشبخت کنیم. و تو به زیبا ترین شکل ممکن این معادله را فهمیدی و حل کردی.
همین که اینطور عاشقانه مرا میخواهی، نهایت خوشبختی دختری ست که سالیان سال در رویاهایش، از خداوند مردی چُنین عاشق آرزو می کرد...
تو اسطوره ی منی، و عاشقانه میخواهمت.
برایم بمان...
- ۰ نظر
- ۰۱ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۰۲