در پساپرده افکارم

[منزل راه نشین] ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ...

در پساپرده افکارم

[منزل راه نشین] ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ...

در پساپرده افکارم

زندگی
فهم نفهمیدن هاست ...

پیام های کوتاه
من از تو مینویسم و این کیمیا کم است...

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

برای خانه ی خودمان، یادم باشد یک‌منطقه ای طراحی کنم برای قرار دادن چیزهای جدیدی که میخرم یا هدیه میگیرم و دوست دارم تا چند وقت جلوی چشمم باشد و سریع توی کمد و کشو و کابینت چپانده نشود!

یک چیز هایی باید تا چندوقت جلوی چشم آدم باشد تا انسان را ذوق کُش کرده و آدم هی برود و بیاید و نگاهش کند و کیف ببرد. 

 

برچسب:  حتی شما، جوراب سرمه ای گلدارِ قشنگم  :)

 

  • نویسنده: راه نشین

پاییز نزدیک میشود و من باز بی دلیل پر می شوم از حس های مبهم! غم نیست. یک حسِ ساکت و منزوی و زانو بغل گرفته است که گاهی نفس تازه می کند و خیز برمی دارد، می خزد و قلب آدم را در چنگ می گیرد. یک حسِ خفته ی ناخوش، که همیشه درون سینه دارمش و هربار که سر باز می کند، از خود می رانمش، ولی دوباره هست!  یک دل گرفتگیِ بی منطقِ بی ثبات، که بهانه دستش بدهی، بغضش می ترکد! این حسِ تلخ، همیشه هست و گاهی واقعاً به تنگم می آورد...

دارم فکر می کنم این خاصیت پاییز است یا خاصیت یک دختر شهریوری که برای متولد شدن، فقط هفت روز تا پاییزی شدن فاصله داشته ولی، از خزانِ سردِ اندوه زا، به آغوش آخرین روزهای تابستان پناه آورده؟!...

عجیب است که یک فصل میتواند به این اندازه، بر روحیه ی یک آدمِ گنده اثر بگذارد!

 

برچسب:   پاییز من، عزیزِ غم انگیزِ برگ ریز / یک روز می رسم و تو را می بَهارمت...

 

  • نویسنده: راه نشین

آبیِ نیلی رنگ توست.

رنگ قلب پاک و عاشقت؛

آرام کننده ، مهربان ، تسکین دهنده و صلح طلب...

#آبیِ_نیلوفریِ_من :)

  • نویسنده: راه نشین

آدما با نگاهشون حرف میزنن

حتی اگه ندونن!

 

برچسب: چشم ها، غالبا آنچه را سعی داریم با زبان انکارش کنیم، بی پروا لو می دهند...

  • نویسنده: راه نشین

- شعر به چه درد میخوره؟

- به دردِ قشنگ‌تر درد کشیدن...

 

  • نویسنده: راه نشین