در پساپرده افکارم

[منزل راه نشین] ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ...

در پساپرده افکارم

[منزل راه نشین] ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ...

در پساپرده افکارم

زندگی
فهم نفهمیدن هاست ...

پیام های کوتاه
من از تو مینویسم و این کیمیا کم است...

و ما أدراکَ ما فاطمة ؟!

سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۴۰ ب.ظ

چراغ ها خاموش است و چشمها پشت چادرها، در خلوت پنهان خویش، می گریند...

نوحه خوان در اوج سوز و گداز نوحه اش می گوید:

کسی در سن هجده سالگی پهلو نمی گیرد

کسی در خانه اش از مَحرم خود رو نمی گیرد

.

و من به این فکر می کنم، که چقدر باشکوه است، آن دم که زنی، از شوهرش رو بر می گرداند،آنگاه که می داند، کبودی صورتش، جراحتی بر قلب و دردی بر غیرتِ مرد صبورش است....

پ.ن

عاجزیم از درکتان بانو ...  +

  • نویسنده: راه نشین

نظرات (۱)

جانم به این قلم
پاسخ:
♥♥♥
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">