خوش به حال تو...
خوشبحالت که هرکس تو را میشناسد و از تو حرف میزند دوستت دارد و عمیقا از تو راضیست. از انسانیتت، ادبت، اخلاقت، مرام و مَنِشَت...
از مادر بزرگ و مادر و پدر و خواهر و فامیل خودت گرفته، تا خانواده و مادر و پدر من که بعد از چهار سال وجود پر مهر ومحبتت را بهشان ثابت کردهای...
امشب در مسیر برگشت به خانه وقتی من و بابا، در ماشین صحبتمان گل کرده بود و داشتیم از ماجراهای قدیمی پدرزن ها و دامادهای فامیل حرف میزدیم، ناگهان پدرم با صراحتی شیرین در موردت گفتند؛ من خیلی از این داماد راضیام :) و گفتند چقدر ادب و وقار و متانتت تو را دوست دارند و خدا را شکر کردند که در این روزگارِ فزونیِ آدم های بیخود یا حداقل معمولی، یک چنین جوانِ پاک و با کمالات و بامحبتی دامادشان شده... حض کرده بودند از وجودِ مهربانت که سرشار است از احترام و محبت.
و تمام اینها را در حالی گفتند که کاملا خودجوش و دلی بود ، بدون اینکه من نظرشان را پرسیده باشم!
تو آنقدر دوست داشتنی و خوبی که هیچکس نمیتواند خوبیهایت را نادیده بگیرد. هیچکس نمیتواند با تو دشمن باشد.
همه اینها را اینجا نوشتم که حال خوش امشبم تا همیشه ثبت شود و یادم بماند چقدر به داشتنت افتخار کرده ام و چقدر تحمل بالا و پایین های زندگی، بخاطر نعمت وجودت، برایم آسان است...
من شاهدم که همیشه چطور قلب بزرگت در پی خوشحال کردن و راضی نگهداشتن اطرافیانت تپیده و تلاش کرده؛ آنچنان که سزاواری خدا از تو راضی باشد. که راضی باشد انشااللّه...🙏
خوش به حال تو که انسان امنِ همهای...
و خوش به حال من، که تو را دارم ❤️ +
- ۱ نظر
- ۱۶ آذر ۰۰ ، ۰۴:۰۵